ر پی اجرای گروه سرودآموزشگاه حکیم نظامی درروز یکشنبه92/11/20 به مناسبت افتتاح نماز خانه آمو.شگاه
امروز دوشنبه 92/11/22 درپایان مراسم راهپیمایی سالگرد پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران توسط شهردار جناب مهندس ناصر حسن آبادی باهدایایی به تمام گروه ومربی آنان جناب اقای وجدانی ازاجرای زیبای سرود آنان قدر دانی نمودند ضمنا از طرف فرماندار محترم مبلغ یک میلیون ریال به این گروه هدیه شد که اینجانب(غلامرضا جاویدی) بعنوان مدیر آموزشگاه از توجه وعنایت مسئولین گرانقدر تشکر وقدردانی می نمایم.
در سی وپنجمین سالگرد پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران دنش آموزان آموزشگاه حکیم نظامی به همرا ه مردم همیشه در صحنه شهر قلندرآباد همچون همه جای کشور در راهپیمایی 22 بهمن حضوری پرشور و باشکوه داشتند
مراحل ساخت نماز خانه آموزشگاه حکیم نظامی به لطف خداوند وهمت بالای خیرین ارجمند آقایان محمد ابراهیم صادق معلم توانمند وپرتلاش وحاج محمد شریعتی بنیانگذار کارخانجات بهشاد مشهداز ابتدای کلنک زنی تاروز افتتاح بدون هیچ مانعی به پایان رسید ضمن تشکر از زحمات این بزرگوارن مراحل ساخت وبهره برداری از نماز خانه را به روایت تصویر مشاهده می کنید
لطفا برای دیدن تصاویر به ادامه مطلب بروید
مراسم افتتاح نمازخانه آموزشگاه حکیم نظامی قلندرآباد صبح امروز با حضور مسئولین وخیرین محترم ،اولیاء ومربیان برگزار شد.
در این مراسم پس از تلاوتی چند از کلام الله مجید ، معاونت محترم آموزشگاه آقای صفدر نژاد
ضمن خیر مقدم به میهمانان از خیرین و مسئولینی که در ساخت این بنای ماندگارنقش داشته اند تقدیر وتشکر نمود
هزینه ی ساخت این نماز خانه با کمک خیرین بزرگوار آقای محمد ابراهیم صادق همکار ومعلم پایه پنجم آموزشگاه حکیم نظامی وحاج محمدشریعتی بنیانگذار کارخانجات بهشا د مشهد به مساحت 96متر که بالغ بر 56 میلیون تومان می باشد پرداخت گردیده است.
.
سپس مدیریت آموزش وپرورش شهرستان فریمان جناب آقای احمد برزخی فریمانی ضمن تقدیر وتشکر از خیرین وهمکاران وتمام مسئولین حاضر در این مراسم ابراز امید واری کردند. باکمک خیرین وسایر مسئولین بتوانیم قدم های موثرتری برای بهبود مکانهای آموزشی برداریم .در پایان مراسم نیز از خیرین و مسئولین دخیل در ساخت نماز خانه آموزشگاه حکیم نظامی با اهداء لوح تقدیر وهدایایی تقدیر به عمل آمد.
لطفا برای دیدن تصاویر به ادامه مطلب بروید.
↓
مبلغ اسلامی بود . در یکی از مراکز اسلامی لندن. عمرش را گذاشته بودروی این کار تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد . راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد .
می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه آخر سر بر خودم پیروزشدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی ...
گذشت و به مقصدرسیدیم . موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آوردو گفت آقا از شما ممنونم . پرسیدمبابت چی ؟
گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما و مسلمان شوم اما هنوز کمی مرددبودم . وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم . با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم
تعریف می کرد : تمام وجودمدگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد .
من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم ..